خیام اگر ز باده مستی راست کن
با لاله رخی اگر نشستی راست کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی راست کن
خیام اگر ز باده مستی بچپم
با لاله رخی اگر نشستی بچپم
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بچپم
خیام اگر ز باده مستی صلوات
با لاله رخی اگر نشستی صلوات
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی صلوات
خیام اگر ز باده مستی بیا تو
با لاله رخی اگر نشستی بیا تو
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بیا تو
خیام اگر ز باده مستی میخامت
با لاله رخی اگر نشستی میخامت
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی میخامت
خیام اگر ز باده مستی تف کن
با لاله رخی اگر نشستی تف کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی تف کن
خیام اگر ز باده مستی: شلاق
با لاله رخی اگر نشستی: شلاق
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی: شلاق
خیام اگر ز باده مستی ناز شی
با لاله رخی اگر نشستی ناز شی
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی ناز شی
خیام اگر ز باده مستی لخت شو
با لاله رخی اگر نشستی لخت شو
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی لخت شو
خیام اگر ز باده مستی شل کن
با لاله رخی اگر نشستی شل کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی شل کن
با لاله رخی اگر نشستی شل کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی شل کن
خیام اگر ز باده مستی بیگ لایک
با لاله رخی اگر نشستی بیگ لایک
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بیگ لایک
خیام اگر ز باده مستی بکنش
با لاله رخی اگر نشستی بکنش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بکنش