۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

بزرگترین زنگ تفریح زندگیم
اعتراف میکنم
وختیه که
یه چی اینجا مینویسم.
بعدش صفحه ی گودرم رو وا میکنم
بعدش بدو بدو میرم یه بشقاب تخمه میارم میذارم کنار دستم
و با دست دیگه در فواصل شش ثانیه ای تکمه ی R رو فشار میدم.
در حالی که دارم تندتند تخمه دارم میشکونم
آدما برام لایک میزنن و من تندتر تخمه میشکونم.
اگه لایک زیاد باشه صدا میدم
صدای خوشالی.
دست خودم نیس.
اگه لایک خیلی زیاد باشه
رو زمین قلط میزنم
صدا میدم و قلط میزنم هی.
پستمو با صدای بلند واسه خودم میخونم و بلندبلند میخندم
یا خودمو میمالونم به دیوار.
ولی گاهی ئم اوضا کساده.
یه سیگار روشن می کنم
یه وری میشینم و تو سوکوت زل میزنم به مونیتور.
از خودم میپرسم چرا باس انقد لوده باشم و آیا این عراجیف چیه که من مینویسم.
حالم از خودم به هم میخوره و احساس می کنم کاملن تهی و بیخاصیت هستم
یه آدم رقت انگیز یه بیمار
کسی که همه مسقرش میکنن و جایگاهی در اشتماع نداره
آخ.

۱ نظر:

Meow گفت...

pastil mikhori?:(