۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

یه بار محسن جریحه دار شد پوست لیموترش مالیدیم بهش.

۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

این چن وخته که نبودم
یه عالمه ایمیل و مسیج داشتم
یه عالمه ها
نومه و اسمس و این چیزا
حتا چن نفر با اسپری رو دیوار خونه م آرزوی این که ای کاش زودتر برگردم رو کرده بودن
و روی دیوارای کوچه
و من در تمام این مدت
توی خونه بودم
و چای روی میز بود
عصر بود
زن در کوچه بود
و زن در کوچه میگذشت
نان را خریده بودند
به انگور در حاشیه.

۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

جمبش روشنفکران قرتی ــ جرق
پسر باشه اسمشو میذارم بتامتازون
تو خونه بتاز صداش میکنم
بتاز دستتو از تو شرتت درآر
بتاز دودول دوستتو ول کن
آخی

۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

بنداز صندوق.

۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

بیاین ابتکار عملو به دست بگیرین
خیلی نرمه
من دیروز گرفتم دستم
خیلی خوشدس بود
آدم هوس میکنه باش کارای دیگه کنه حتا.
معیار انسان سالم را نشان من بدهید تا انگشتم را در او فورو بکنم.
یه بارم اون اولا میخاستم سر صوبتو با محسن وا میخاستم بکنم
آره دیگه محسن خودمون
بعد
انقد بو گند داد
دوباره سرشو بستیم