۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

ما روشنفکرا آبمون زود میاد.

۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

هوس کردم به یه چیزی دامن بزنم.

۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

بابا اینا دوتا داداشن یه خاهر
جاهادکبر
جاهادصغر
جاهادختصادی

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

مژده به همشهریان گرامی (اطلاعیهِ شماره 2)

این وبلاگ در ایام یکم و دوم فروردین بطور شبانه روزی دائر میباشد.

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

پرنده ها به تماشای بادها رفتند
من به بابام رفتم
شکوفه ها به تماشای آبهای سپید
و شماره ی صد و سی و هفت به باججه ی چار.

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

همه ی لباسا نصف قیمت
زنونه مردونه بچگونه نصف قیمت
شیش تومن مغازه بخر سه تومن
همه ی لباسای روی زمین نصف قیمت

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

امروز خونه تکونی اومدم بکنم
یه ایمیل کهنه هس گوشه اتاقم
گفتم بیام تمیزش کنم
درشو بسختی وا کردم
توش بو شرت نشسته میداد
شرت نمیتونه بشینه. بنابرین منظورم شسته نشده بود نه هر چیز دیگه.
اتاق محسن بو پیکان میده
یه گنجه هم داره تو اتاقش سرتو بکنی توش ازش صدا یخچال میاد
پوست خودشم مذه چوب میده.
میگفتم.
نیگا کردم دیدم ایمیله خالیه
فقد یه دونه عکس آدانس خرسی بود توش
یکی از لوله هاشم خراب شده بود
حالا شنیدم یه پیریه هس تو زیرزمین یه پاساج یه مغازه داره یه گوشه
چارتا ایمیل دست دوم که بهش بدی
بهت یه دونه دعوتنامه ی بالاترین میده مجانی
فکری ئم آیا چیکار کنم حالا.

۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

بزودی با یک پست در رابطه با خانه تکانی به روز خاهم بود.

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

قبله
اون دو تا بست چشات بنو خابب بیکنه
ذره ذره اون نگات داره آبب بیکنه
داره بیبیره دلب واسه بخبل نگات
هبه رنگی رو شناختب بن با اون رنگ چشات
بث یک روعیای خشک پا گرفتی تو شباب
از یه دنیای دیگه قصه ها گفتی براب
هنوز از هرب تنت داره بیـــــــــسوزه تنب
از تو سبزوار شده خاک خشک بدنب
دستای عاشق تو بنو از نو تازه ساخت
دل ناباور بن جز تو عشقی نشه ناخت

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

ای یار ای یگانه ترین یار مرا غار مرا عشق جگرخار مرا تو بی سببی نیستی تو کجایی که ببینی میشکنم بی تو و نیستی به سراغم اگر میایید نرم و آهسته بیایید مبادا گفته باشی دوستت دارم از زلف سیاهش گله چندان که نپرس از شب و روزم تو خابم تو چه خابی به مستی ست در کیش مهر مهرویان طریقی برنمیگیرد زهردر میدهم پندش و لیکن چه چاره با بخت گمراه من چه خاهد کرد با بهاری که میرسد از راه اومدم دلت خاست اومدم نبودی گرفتار اومدم نبودی که نبودی پس از تو بهارم تو رو کم داشت.
یاد من باشد
سبزه ای را بکنم خاهم مرد
خاهم انداخت به آب
دور خاهم شد از این در وطن خیش غریب
ای سراپایت سبز
دستانت را بذار تو دستم
من عاشق تو هستم
من عاشق تو هستم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

یه ضربل مثل هس
میگه که حرف حرف میاره، باد برف.
یه ضربل مثل دیگه ئم هس
که هیچی نمیگه.
ساکته کلن.
نیشسته یه گوشه
واس خودش
تو لاک خودش
داره خورد خورد با پرز قالی بازی میکنه.
یه بوی عجیبی هم ازش متصاعد میشه.

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

مشاوره ی پزشکی

با سلام. دلم مثل یه جعبه ست. جعبه ی پر جواهر. چه کنم؟

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

آدما دو دسته ن
عن ها و عن ها.