زندگی
- - کلا - -
یه پروژه ی شیکست خوردست
این چیزیه که
هممون باید یه روزی بفهمیمش
خب دیگه
منم جل و پلاسمو جم می کنم می رم
تموم شد
همه چی تموم شد
۱۳۸۸ دی ۵, شنبه
۱۳۸۸ دی ۴, جمعه
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه
۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه
۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه
هی هی! امروز چشامو که وا کردم
دیدم یه کامنت دارم اون پایینا
اشکم پاشید - - از خوشحالی
پیچیدمش لای یه دسمالی
بدو بدو بردم کامنتی سر کوچه
به حاجی کامنتی گفتم کامنتم به چن؟
یه نیگا کرد
بعد یه تیکه چوب از بغل دسش ورداشت انداخت تو حلبی
گفت جوون این کامنتا دیگه این روزا خریدار نداره
الان دیگه همه تو گودرن
از این چیزا نمیخوان که
بعد دو تامون نیگا کردیم به آتیشا
و زمان گذشت
و باد اومد بین مون
و همه جا ساکت و خلوت بود
"ولی یکیو میشناسم به کارش میاد"
پیرمرده گف
"با این کامنتا یه جور کلوچه ی خونگی درس میکنه
بذاری دهنت آب میشه - - از خوشمزگی"
ولی من این حاجی کامنتیا رو میشناسم
همشون دغله دزدن
به خیالش با این حرفا خام میشم
خودم یکیو میشناسم تو کار کانسپچوال آرته
که اینکارس و اصلا هم گوزو نیس
میخوام فردا کامنترو بدم باهاش یه چی بسازه واسم
شاید یه جاشعمی، شایدم یه جف جوراب
ولی اگه نشه
کامنتمو اهداش می کنم
به جمعیت مبارزه با کودکان خیابانی
احتمالا.
دیدم یه کامنت دارم اون پایینا
اشکم پاشید - - از خوشحالی
پیچیدمش لای یه دسمالی
بدو بدو بردم کامنتی سر کوچه
به حاجی کامنتی گفتم کامنتم به چن؟
یه نیگا کرد
بعد یه تیکه چوب از بغل دسش ورداشت انداخت تو حلبی
گفت جوون این کامنتا دیگه این روزا خریدار نداره
الان دیگه همه تو گودرن
از این چیزا نمیخوان که
بعد دو تامون نیگا کردیم به آتیشا
و زمان گذشت
و باد اومد بین مون
و همه جا ساکت و خلوت بود
"ولی یکیو میشناسم به کارش میاد"
پیرمرده گف
"با این کامنتا یه جور کلوچه ی خونگی درس میکنه
بذاری دهنت آب میشه - - از خوشمزگی"
ولی من این حاجی کامنتیا رو میشناسم
همشون دغله دزدن
به خیالش با این حرفا خام میشم
خودم یکیو میشناسم تو کار کانسپچوال آرته
که اینکارس و اصلا هم گوزو نیس
میخوام فردا کامنترو بدم باهاش یه چی بسازه واسم
شاید یه جاشعمی، شایدم یه جف جوراب
ولی اگه نشه
کامنتمو اهداش می کنم
به جمعیت مبارزه با کودکان خیابانی
احتمالا.
۱۳۸۸ آذر ۱۷, سهشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من چی؟من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک چیام؟ من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من چند بیمار روانیام؟ من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. کی یک بیمار روانی است؟ من. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام.
من یک بیمار روانیام.
من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام.
من یک بیمار روانیام.
من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام. من یک بیمار روانیام.
۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه
ای پدر حیات نو
یه وقتایی
به خودم میگم
کی اینجا رو میخونه؟
بعد به سرم میزنه
اینجا رو ببندمش.
درشو تخته کنم
یا
گل بگیرمش.
برم یه جا واسه خودم گندم بکارم
خوش باشم.
بعد میگم نه رفیق
کی میدونه فردا چی میشه؟
امیدت به خدا باشه
آره،
خدا بزرگه
یه وخ دیدی یکیم اومد اینجا رو خوند
ها؟
بعد همه چی عوض میشه
همه چی درس میشه
دوباره میشه زندگی کرد...
کی میدونه
آره
شایدم باس صب کرد.
یه وقتایی
به خودم میگم
کی اینجا رو میخونه؟
بعد به سرم میزنه
اینجا رو ببندمش.
درشو تخته کنم
یا
گل بگیرمش.
برم یه جا واسه خودم گندم بکارم
خوش باشم.
بعد میگم نه رفیق
کی میدونه فردا چی میشه؟
امیدت به خدا باشه
آره،
خدا بزرگه
یه وخ دیدی یکیم اومد اینجا رو خوند
ها؟
بعد همه چی عوض میشه
همه چی درس میشه
دوباره میشه زندگی کرد...
کی میدونه
آره
شایدم باس صب کرد.
اشتراک در:
پستها (Atom)