۱۴۰۲ مرداد ۵, پنجشنبه

اصلا فراتر از مرز

 یه من بگو مصطفا، مازیار که هستی؟
جواد عمرم رسید، گلبهار که هستی؟

به من بگو بامیه، زولبیای که هستی؟
حلیم عمرم رسید، باقلوای که هستی؟

به من بگو دوردورا، دست غم که هستی؟
طاقت عمرم رسید، ولی بیهوده هستی

به من بگو آستارا، سبزوار که هستی؟
اراک عمرم رسید، شهسوار که هستی؟

به من بگو خربزه، آلبالوی که هستی؟
انار عمرم رسید، شفتالوی که هستی؟

به من بگو گستهم، رشنواد که هستی؟
جاماسپ عمرم رسید، کیقباد که هستی؟

۱۳۹۹ مهر ۲۱, دوشنبه

ساکمن

رئیس کارگروه ملی نظارت بر عرضه و توزیع جهادی ماسک‌های بهداشتیِ تولید داخل بامداد امروز با حضور در میز خدمت در محل قرارگاه سلامت ناحیه‌ی بیست و هشت، طی یک جلسه‌ی اضطراری که با حضور اصحاب رسانه به‌منظور تشدید نظارت بر شیوه‌نامه‌های بهداشتی هیات‌های بازرسی حمل‌ونقل ریلی کشور تشکیل شده بود، ضمن ابراز نگرانی از محدودیت‌های ابلاغی و عدم تخصیص ردیف بودجه جهت هم‌افزایی زیرساخت‌های لازم در عرصه‌ی بهداشت و درمان به‌منظور بهره‌مندی از ظرفیت‌های موجود برای تامین بسته‌های حمایتی از اقشار مختلف جامعه در راستای تحقق کمک‌های معیشتی، بر عزم راسخ این کارگروه بر پیگیری مصوبات مربوط به توسعه‌ی گلوگاه‌های حیاتی برای تهیه و تدارک ماسک‌های ملی در شرایط حاد و اضطراری ناشی از کرونا علیرغم کارشکنی‌های برخی عزیزان در ارگان‌های ذی‌ربط تاکید کرد و با اشاره به لزوم اجرایی شدن دستاوردهای اخیر شرکت‌های دانش‌بنیان در عرصه‌ی یادشده، از ورود کردن مجمع نمایندگان و رؤسای هیات‌های شهر و روستا به اقدامات برنامه‌ی تلفیق خبر داد و ضمن قدردانی از توان مدیریتی شورایعالی استیفای مفاد حقوقی نرخ‌نامه‌های ماسک و الکل، خواستار تداوم این گونه طرح‌های زودبازده شد و افزود: با توجه به بحث ساماندهی نظام تسهیلات یکپارچه و چانه‌زنی‌هایی که در هفته‌ی گذشته در سطح معاونان عالی‌رتبه‌ی کشوری و لشکری در ادامه‌ی برخی بحث‌ها صورت گرفت، ما در کارگروه ملی نظارت و کمیسیون‌های وابسته قلباً امیدواریم که بررسی‌های میدانی که برای ارزیابی میزان سقف ابتلا در مقیاس استانی آغاز شده بود طی روزهای آتی کلید بخورد و با بهره‌برداری از فاز چهارم پروژه‌ی ملی تجهیز دلسوزان کادر درمان به ذخایر ایمن‌سازی سازمانی، در درازمدت به حول و قوه‌ی الهی به نتایج مطلوبی دست پیدا کنیم و انشاالله با آغاز به کار سامانه‌ی اطلاع‌رسانی کارگروه ملی نظارت (ساکمن) شاهد خبرهای خوبی در زمینه‌ی رونق تولید و خودکفایی در حوزه‌ی شیوه‌های تبیینی برای بررسی عملکرد توزیع ماسک در سطح کشور باشیم.


۱۳۹۸ آبان ۱۸, شنبه

شما
نفر
اول
در صف
رفتن به گای سگ هستید.
لطفا منتظر بمانید.
(به‌منظور بهبود خدمت‌رسانی برخی از گاهای سگ ضبط می‌شوند)

۱۳۹۸ مهر ۱, دوشنبه

ریدمان

آقای میم یک روز صبح که از خواب برخاست احساس کرد که در همه چیز ریده شده است.
آمد مسواک بزند اما در لوله‌های آب ریده بودند. در یخچال را باز کرد که صبحانه بخورد اما در یخچال هم ریده بودند. میم به خودش گفت قوی باش مرد. اما همه می‌دانیم که قوی بودن تاثیری روی بوی گه ندارد. پس میم تصمیم گرفت دماغ‌اش را بگیرد و از راه دهان تنفس کند اما به خاطر آورد که بوی هر چیزی مولکول‌هایی از همان چیز است و بنابراین نفس کشیدن از دهان مساوی است با وارد کردن مولکول‌های گه به دهان.
آقای میم خواست اسنپ بگیرد و جایی برود که در آن نریده باشند اما در اپ اسنپ هم ریده بودند. از خانه درآمد و کنار خیابان گه‌مال ایستاد و سوار تاکسی شد و در تاکسی نیز ریده بودند. چند دقیقه گذشت. راننده با اخم گفت ریده شده تو مملکت. (دهان راننده بوی گه می‌داد.) همه با حال گه‌مرغی سر تکان دادند. آدم‌ها سرشان را از شیشه درمی‌آوردند و در خیابان عق‌های طولانی می‌زدند. آقای میم و همسفران‌اش در اتوبان چمران و همت ماموران شهرداری را دیدند که داشتند با جان و دل گه‌هایی را که به‌صورت تپه درآمده بود رنگ می‌کردند و برخی جاها روی آن گل‌های داوودی می‌گذاشتند. مسافری که جلو نشسته بود و از شدت عرق بوی گه می‌داد برگشت و رو به عقبی‌ها گفت باید شاشید توی این تهران. بسیار جدی گفت و همه آن قدر از ته دل خندیدند که دو نفر توی خودشان شاشیدند، ولی اهمیتی نداشت چون ذاتا همه جا ریده بودند.
آقای میم که در میدان ونک از تاکسی پیاده شد به یک عابر بانک رفت تا پول بگیرد اما متوجه شد که در حساب بانکی‌اش ریده شده است. آمد که ببیند آیا در شبکه‌های اجتماعی چیزی درباره‌ی ریدمان نوشته‌اند یا خیر که دید در اینترنت نیز ریده‌اند. بنابراین به نزدیک‌ترین دکه‌ی روزنامه‌فروشی رفت و شرق خرید اما در تک‌تک صفحات روزنامه ریده بودند. آقای میم که از شب گذشته هیچ چیز نخورده بود سپس به رستورانی رفت اما در رستوران هم ریده بودند و صاحب رستوران داشت با حوصله روی گه‌ها اسپری رکسونا می‌زد.
آقای میم که دید اوضاع از این قرار است با خودش گفت بهترین کار این است که استارتاپ نریده‌یاب بزند. به همین خاطر همان جا در خیابان با چند تا از دوستان اکوسیستمی‌اش تماس گرفت اما فهمید که آن‌ها حسابی به خودشان ریده‌اند و با کسی مثل آقای میم که به خودش نریده چندان حال نمی‌کنند و پس همه چیز منتفی شد.
آقای میم بعد از آن از یک پلیس پرسید ماجرا از چه قرار است ولی پلیس همان جا در حاشیه‌ی خیابان شروع کرد به گه‌خوری. هوا داشت ابری می‌شد و کلاغ‌های کون‌دریده این‌جا و آن‌جا به مردم می‌ریدند. آقای میم به‌طور تصادفی در پیاده‌رو به یک سرمایه‌گذار خارجی برخورد کرد از او پرسید که چرا نمی‌آید در این اوضاع از گه برق تولید کند. سرمایه‌گذار خارجی رید به سر تا پای هیکل میم و دور شد.
میم که یک چوب دو سر گهی شده بود رفت و میانه‌ی میدان ونک ایستاد. بعد رعدوبرق زد و از آسمان تکه‌های گه بارید. مردم بی‌نهایت خوش‌حال شدند و آقای میم پی برد که دیگر عن تمام چیزها درآمده است.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

روباه گفت مرا بکن

روباه گفت: تو برای من هنوز پسربچه‌ای بیش نیستی. مثل صدها هزار پسربچه‌ی دیگر، ولی تو اگر مرا بکنی هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. اگر مرا بکنی زندگی من هم‌چون خورشید روشن خواهد شد. تو موهای طلایی داری. و چقدر خوب خواهد شد آن وقت که مرا کرده باشی! چون گندم که به رنگ طلاست مرا به یاد تو خواهد انداخت.
روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت:
- بی‌زحمت... مرا بکن!
شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دل‌ام می‌خواهد، ولی زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: هیچ چیزی را تا نکنند، نمی‌توان شناخت. آدم‌ها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آدم‌ها بی‌دوست و آشنا مانده‌اند. تو اگر دوست می‌خواهی مرا بکن!
شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟
روباه در جواب گفت: باید صبور بود. تو هیچ حرف نخواهی زد. زبان سرچشمه‌ی سوءتفاهم است.
بدین گونه شازده کوچولو روباه را کرد و همین که ساعت وداع نزدیک شد، روباه گفت:
- آه!... من خواهم گریست.
شازده کوچولو گفت: گناه از خود تو است. تو خودت می‌خواستی که من تو را بکنم.
روباه گفت: درست است.
شازده کوچولو گفت: در این صورت باز گریه خواهی کرد؟
روباه گفت: البته.

۱۳۹۴ آذر ۲۷, جمعه

تست روانشناسی

اولین کلمه ای که بعد از سوژه به ذهنتان می آید چیست؟
جق
ابژه
خنده
موژه
بیژن بنفشه خواه
سوژگار (چه سوژگاری شده)
قژآن
ستاد وصایای ژنرال هیربد - سوژه
"به ذهنتان"

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

خیامز

خیام اگر ز باده مستی راست کن
با لاله رخی اگر نشستی راست کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی راست کن

خیام اگر ز باده مستی بچپم
با لاله رخی اگر نشستی بچپم
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بچپم

خیام اگر ز باده مستی صلوات
با لاله رخی اگر نشستی صلوات
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی صلوات

خیام اگر ز باده مستی بیا تو
با لاله رخی اگر نشستی بیا تو
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بیا تو

خیام اگر ز باده مستی میخامت
با لاله رخی اگر نشستی میخامت
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی میخامت

خیام اگر ز باده مستی تف کن
با لاله رخی اگر نشستی تف کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی تف کن

خیام اگر ز باده مستی: شلاق
با لاله رخی اگر نشستی: شلاق
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی: شلاق

خیام اگر ز باده مستی ناز شی
با لاله رخی اگر نشستی ناز شی
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی ناز شی

خیام اگر ز باده مستی لخت شو
با لاله رخی اگر نشستی لخت شو
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی لخت شو

خیام اگر ز باده مستی شل کن
با لاله رخی اگر نشستی شل کن
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی شل کن

خیام اگر ز باده مستی بیگ لایک
با لاله رخی اگر نشستی بیگ لایک
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بیگ لایک

خیام اگر ز باده مستی بکنش
با لاله رخی اگر نشستی بکنش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی بکنش

۱۳۹۳ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

خرسطر خبرها

کشف یک گوز دسته جعمی در تپه های نریده.

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

اکت تو اکت پرنده، فیست اما فیس شیر

۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه

هفته ی دهه ی مبارک فجر بر همه ی کشوردوستان مبارک باد.
ادمین

۱۳۹۲ دی ۸, یکشنبه

لطفا در این مکان جدا خودداری فرمائید.

۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

هر وخت زیاد مثال میزنم پوستم خراب میشه.

۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

شاملوه

دهنتو بو میکنن نکنه یه وخت گفته باشی دوست دارم
دلتو پو میکنن نکنه یه وخت یه شعله توش قایم شده باشه
دور و زمونه ای شده عیزم
عشقو باید قایم کنی تو کابینت خونه
شوقو باید قایم کنی تو کابینت خونه
دور و زمونه ای شده عیزم

شاملوه

بین موندن و رفتن یه چی گفتیم
که خیلی تابلو فازشو نگرفتن.
مجال ما کلا همینقد فوری فوتی بودش و، حیف
که همونیم که بود صرف گفتن این شد.

شاملوه

اگه که الکی زیباس شب
واسه چی زیباس شب
واسه کی زیباس؟ –
شب و
رود بدون انحنای ستاره ها
که سرد میگذره.

فرخزات

من سردمه
من سردمه و بنظر میاد که هیچوخت گرم نشم
آهای یار آهای یگانه ترین یار
اون شرابه مگه چن ساله بودش؟
نگا کن که توی اینجا
زمان وزنش چقده
و ماهیا چجوری گوشتای منو میجوئن
چرا منو همیشه ته دریا نیگر میداری؟

۱۳۹۲ مهر ۱۷, چهارشنبه

-+ چرا اینجات کبود شده؟
+- یه مدت باهاش جانب احتیاطو نیگه داشته بودم.

۱۳۹۲ مهر ۱۵, دوشنبه

آمار و ارقام و امعاء و احشاء
عوض بدل و عدد رقم
جواد مواد و مواد پواد
اتل متل و لم یلد ولم یولد
اشتغالزایی و اشکالتراشی
روح پرفتوح و جناب مستطاب
راقم این سطور و این بندهِ حقیر
الم شنگه و ولم یولد
کان لم یکن و عطف بما سبق
اسائهِ ادب و ازالهِ بکارت
زود انزالی و بیش فعالی
دستم بدامنت و اینتن بمیره
مکش مرگ ما و بر ما مگوزید

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

از بچه های سمت نواب الان آنلاین کسی هست؟

۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

خط مشی و برق لب
عنفوان و عفونت
سس بزن و شب کجایی
عنکبوت و کبریا
اجاق گاز و اتاق فکر
نرمش قهرمانانه و مرض
نرمش قهرمانانه و زهر مار
نرمش قهرمانانه و کوفت
سواچ و ساچمه
ملاقه و تملق
فانفار و فی الفور
کادیلاک و کروکودیل
نصف النهار و طی الارض
قدر مطلق و کله ملق
چشم و گوش بسته و دست و پا گیر
دیوارموشداره و موشمگوشداره
آرسنیک و ارسنال
ذوزنقه و زنخدان
تمامیت ارضی و مرضی الطرفین
سماور و مساوات
کلهم اجمعین و ائمهِ اطهار
قرنطینه و طرقبه
زولپیدم و زولبیا
امرار معاش و قضای حاجت
حائز اهمیت و احراز هویت
کلئوپاترا و دکلره
جاتره و بچه‌نیس
پیناکولادا و دراکولا
لزبین و لزگی
بالتازار و بالزامیک
بسازبفروش و بشوربساب
پروتستان و پستاندار
سمرقند و مدارا
مشغول ذمه و اشکل گربه
کمربند و بخارا
چه فازیه و نفازولین
اسکار وایلد و کن سولوقون
مظفر مستدام و مزید امتنان
جل و پلاس و گوگل میل
انحصار وراثت و انفصال خدمت
تایمز نیو رومن و واشنگتن پست
تمدد اعصاب و تصلب شراعین
گلاب به روتون و روم به دیوار
گولاخ و کلوخ
دویچه وله و تربچه نقلی
نکته سنج و فازمتر
جوادبازی و نئونازی
لبسوز و ماماندوز
منصهِ ظوهور و شناسهِ ورود
سیتالوپرام و سیرالئون
اختاپوس و اکتاویو پاز
شق درد و مغ بچه
کار از کار گذشت و آب از آب تکون نخورد
شیفت دیلیت و کنترل پنل
رودروایسی و پاپاراتسی
پشم و پیل و پشت و پناه
برکینگ بد و بیکینگ پودر
کبریا و ایکبیری


۱۳۹۲ شهریور ۷, پنجشنبه

بچه ها خودشون از نزدیک دیدن.

۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

سعه ی صدر و دهه ی فجر باجناقن. اولی برنج فوروشه دومی تاجر پارچه.

۱۳۹۲ خرداد ۹, پنجشنبه

مشاوره ی پزشگی

دکتر من یه بار انقد دلم آب افتاد مجبور شدم بروم عملش کنم.
دیگه ازون ببعد کنجکاویم ارضا نمی‌شود.
آیا ربطی دارد؟
افه چسه و تاقچه بالا با هم ازدواج میکنن اسم بچشونو میذارن عناقا.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

قلب تو قلب پرنده، پوستت اما پوست موز.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

اونایی که نسل سوخته ان خوش سکس ترن.
بچه مرسه ای که بودم میبردنم سر صف اون آهنگه بوی گل سوسن از باسنم آیدو میخوندم.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

امام تنها، بزرگراه تخمی.
امام علی (ع).

۱۳۹۱ اسفند ۲۵, جمعه

هنوزم کسی ما با کیا هفداد میلیون شدیمو میگه؟

۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

تو سال جدید هدفم اینه که تمیزتر بشم.

۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

داشتم با انگشت اشاره ی دست چپ خودم را انگشت میکردم. bX-xtmfov



متأسفیم اما نتوانستیم درخواست شما را تکمیل کنیم.
هنگام گزارش این خطا به بخش پشتیبانی Blogger یا به گروه راهنمایی Blogger، لطفاً:
  • توضیح دهید مشغول انجام چه کاری بودید که این خطا رخ داد.
  • کد خطای زیر را ارائه دهید.
bX-xtmfov
این اطلاعات به ما کمک می‌کند تا مشکلات خاص شما را دنبال کرده و آن‌ها را برطرف کنیم! از بروز این مشکل پوزش می‌طلبیم.

۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

بازی دو سر برد و چوب دو سر گه دوتا خاهربرادرن. یکیشون جنده تلفنیه اون یکیم ناظم دبیرستان دخترونه.

۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

من وبلاگ می نویسم چون کتکم زدن.
آقام خدابیامرز تولسسگ بود.
هر وقت وبلاگ نمی نوشتم انگشتم میکرد.

۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

من یه مدت بجرم ارتشا دسگیر بودم.

۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

من قبلن خیلی لاشی بودم.
ولی زد به پهلوهام مجبور شدم ول کنم.

۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

مشاوره ی پزشگی

جناب دکتر من چن وخته الان بعضی شبا قبل خاب شانتاژ میکنم. آیا مشگلی هس؟ میرزایی از بندر لنگه سن 32

۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

تظاهرات طرفداران حوقوق بشر در گواتمالا در اعتراض به عمل وحشیانه ی قطع دم کودکان در این کشور.
و حالا بشنوید از پیدا شدن یک تکه دم در ساندیویچ یک مرد قمی.
از اینگیلیس خبر میرسد که در نیمه ی دوم سال میلادی گذشته آمار مرگ و میر بر اثر فورو کردن دم به حلق بطرز بیسابقه ئی افزایش پیدا کرده است.
یک جوان کهنوجی که از ناحیه ی هر دو دست معلول است نقاشی های زیبائی با دم خود میکشد.

۱۳۹۱ دی ۲۴, یکشنبه

یجوری صبح شده انگار تخصیر منه.
اونایی که موقه ی انگشت فورو کردن به دهن یا دماغ دست دیگرو بصورت هائل جلو انگشت نامبرده شون قرار میدن منو از فیسبوک آنفرند کنن.
اونایی که تا حالا هیچوخت از کلمه ی کیر تو صحبتاشون استفاده نکردن منو از فیسبوکشون آنفرند کنن.

۱۳۹۱ دی ۱۴, پنجشنبه

به شرافتم قسم من فقط قیافه م شبیه گیاهخاراس.

۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

دماوندا، دماوندگارا.

۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

اصن چه معنی داره زن؟

۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

شیش تا از پیج خفنای فیسبوک مال منه.

۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

من هرجا علف میکشم هله کوپتر رد میشه.
ریقو و رقیق همخانوادن.
طرح تعویض خودروهای افسرده با هوای ابری

۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

میخام یه اتاق پرو بزنم گوشه وبلاگم اونجا بیاین لباس عوض کنین.

۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

اسب شرف از گنبد گردون بجهاند.

۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

قضیه ی یارو راننده هه که پول زن چادریه رو با انبردست داده بوده.

۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه


کس کشاورزش کنید.

۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

من پست بدامو عمدا مینویسم.

- الو سلام
+ سلام
- آقای مظفر؟
+ بله بفرمایین
- اوه ایول! من با مظفر اتفاقی کار داشتم.
+ ولی من مستدامم، مظفر مستدامم
- مستدام که خیلی خنده داره
+ ولی فامیلیمه
- مگه شماره تون صفر نهصدو فیلان نیس؟
+ شماره درسته ولی من مظفر مستدامم
- من با نویسنده ی وبلاگ به اتفاق کار دارم.
+ خودم هستم، ولی فامیلیم مستدامه نه به اتفاق
- یه چیزی اینجا عجیبه.
+ درسته.
- ...
+ هنوز پشت خطین؟
- آره
+ خب یه چیزی بگو
- ...
+ ...
- اینجا ابریه
+ دلار چن شد؟
- سه و نهصد؟
+ ...
- مظفر مستدام...
+ آره.
- من فک کنم برم دیگه
+ خب.
- ...
+ قطع کردی؟
- الان قطع میکنم
+ ...
- ...
+ خدافذ.
- خدافذ.

۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه

+ سلام.
- سلام.
+ پارسال دوست امسال آشنا؟
- پارسال دوست.
+ ترشی؟
- آره.
+ یه پارسال دوست با ترشی بده آقا.

۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه

مشاوره ی پزشگی

جناب دکتر من و دوسپسرم الانه شیش سالی هست که با همیم و تازگیها بعد از لخت شدن موقع خواب کمی با احساسات هم بازی می کنیم. میخاستم بدانم آیا این کار ضرر مرری ندارد؟
قربان شما

۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

مشاوره ی پزشگی

من مرد جوانی هستم که در یک شرکت کار میکنم. وختایی که محکم توهم میزنم کمرم درد میگیرد. چه کنم؟

۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

محسن اینا بجای گوسفند نذر کردن همیشه درختی می کارند.

۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

دوست عزیز، جناب آقای محمود قربانی؛
با شنیدن خبر سنگین و جانسوز درگذشت پدر گرامیتان گاییده شدیم.
ما را در غم خود شریک بدانید.

۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

یه پسر همساده مون هست
فرهیخته ست خیلی
تا پنج بار پشت سر هم میتونه
بدونی این که ضعف کنه

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

مشاوره ی پزشگی

مدتیست احساس میکنم دارم گیاهخار میشوم و خیلی نگران شده ام بابتش. چه کنم؟
آبم هم دیر می آید.

۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

داستان خرس های پاندا بروایت مظفر

یه جوری بگو آ انگار میخای بذاری دهنم.

۱۳۹۱ شهریور ۲۳, پنجشنبه

من هر وخت متال گوش میدم نافم میخاره.

۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

ابی

قلب تو قلب پرنده
تخمت اما تخم سگ

۱۳۹۱ شهریور ۱۸, شنبه

:)

زلف آشفته و چت کرده و خندان لب و مست

۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

مشاوره ی پزشگی

میزنم زمین هوا نمیره. چه کنم؟

۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

وسط تهران ایستادم و تعجب کردم.

۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

خر ما از کرگی به مرغ همسایه میگه دو سوراخه.

۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

خیلی خوب دیگه چه گهیه؟
کیو دیدین در جواب یکی دیگه بگه خیلی خوب؟
همه میگن خیلوخب
مث آدم
خیلی خوب؟ خیلی خوب؟ اینه آیا اون چیزی که تو میخای بمن بگی؟
برو درتو بذا بابا
اگه با من موافقین دگمه ی لایک و شیر رو بزنین

۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه


نیگر دار.
آقا نیگر دار.
قربان؟ با شمام. نیگر دار.
مرتیکه نیگر دار دیگه.
نیگر دار میگم چته خب؟
کری مگه؟ نیگر دار.
جاکش نیگر دار رد شدیم.
نیگر دار گهسسگ نیگر دار.
.
ماجرای مردی که نیگر نمیداشت.

۱۳۹۱ تیر ۲۹, پنجشنبه

کانون وبلاگ نویسان - کون
من و محسن مث یه سیبیم که از وسط نصف نکرده باشن.

۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

+ میتونم شماره تونو داشته باشم؟
- صد و بیسدو پنج.
+ جووون بیا خاموشم کن.

۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

آیا میدونستید که کلمه ی «کونی» در اصل «کورنی» بوده و از اسم مردی به نام «کورنی فیشر» (korni fischer) گرفته شده که در دربار قاجار کار میکرده و میداده، و چون یه بار خودشو به مظفر الدین شاه مالیده بوده از دربار بیرونش میکنن و از اون به بعد به هر مردی که میداده ـ بشوخی ـ کونی (=کورنی) میگفته اند؟
آیا میدونستید که «خارکسده» در اصل اسم یه گیاهه که در مناطقی از استان یزد میرویه و بشدت بدبوئه و در صورت تماس با بدن باعث بیماری پوستی اگزجره میشه و بهمین خاطر به کسی که خیلی پدسسگ باشه خارکسده میگن؟

۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

آیا میدونستید که کلمه ی جاکش در اصل «جارکش» بوده و به کسی گفته می شده که با صدای بلند فحش و فضیحت رکیک را مینداخته و بمرور زمان بصورت «جاکش» دراومده؟
این پست بعمد توسط مدیریت وبلاگ تغییر یافته یا حذف شده است.
کنگره ی حج.

۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

هر کیو میبینی یا داره اساسکشی میکنه یا داره از خارج میاد.

۱۳۹۱ خرداد ۳۱, چهارشنبه

اگه ولم کنی بری پلیس دسگیرمون میکنه.
کسی ضدهوایی ارزون سراغ نداره؟

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

دیروز ظهر
اومدم که بیام زیرآب یکیو بزنم
بعد دستم خورد یه جای دیگش
اصن یه عابروریزی ناجوری شد
چشمم روز بد دیده.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

مشاوره ی پزشگی

از انگشت کوچک دست چپ خود خسته ام و میخاهم وی را قطع کنم. خب؟

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

سِدیوث: اغواگری با لحن جاکشی.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

مشاوره ی پزشگی

دکتر سلام.
من یک حالت سکسی ای دارم. چه کنم؟

۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

تو سال جدید میخام یه آدم دیگه بشم.
مثلن بشم پدرام انوری. یا طاها مقبولی.
حتا ناتاشا قمبرزاده.

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

+ الو سلام. الو؟
- بعله.
+ آقا محمدی؟
- بعله.
+ علی محمدی؟
- بعله.
+ سبزی گل داره؟
- بعله.

۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

درسته که شخصیت سگی دارم ولی پوستم خوبه.
+ قربان بنده رو به جا میارین؟
- چه جایی؟
+ جای سفت.
- نع.

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

مشاوره ی پزشگی

سلام دکتر. مدتیست که احساس میکنم یک تکه عن سگ هستم که به گوشه ای از سقف چسبیده و رنگ آن نارنجی فسفری است. لطفا بگوئید چه کنم.

۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

وبلاگم یه بویی نمیده؟

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

از دوران طوفولیت یکی از آرزووام این بوده که دمب داشته باشم.

۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

یه بار یه مرده میخاسته دو شاخ سشوارو بزنه به برق
اشتباهی سه شاخ دشوارو میزنه به برق.

مشاوره ی پزشگی

ردخور دارم. چه کنم؟

۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

چن وخته دارم آبروریزی بار میارم
تو باخچه ی خونه مون
گلهای زرد ریزی داره با بوی ترش ملایم
و اگر برگهاش رو با کمی دارچین دم بکنی نوشیدنی بسیار گوارا و خوشطعمی به دست میاد

یک کاغذ و قلم بردارید.
در سمت راست بالای آن سال تولدتان و در سمت چپ عددی دلخواه بین یک تا بیست را بنویسید.
عدد تولدتان را با مجذور عدد سمت چپ جمع بزنید و حاصل را در وسط صفحه بنویسید.
6 ثانیه به عددی که به دست می‌آید خیره شوید.
شگفت انگیز است، نه؟

۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

امروز اومدم طفره برم خوردم به یه موتوری
موتوریه مث یه زن سنتی طبقه ی متوسط که توی خیابون دول دیده باشه جیغ کشید فرار کرد

۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

امروز یه نفر بهم محل سگ گذاشت.

۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

یه بار محسن جریحه دار شد پوست لیموترش مالیدیم بهش.

۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

این چن وخته که نبودم
یه عالمه ایمیل و مسیج داشتم
یه عالمه ها
نومه و اسمس و این چیزا
حتا چن نفر با اسپری رو دیوار خونه م آرزوی این که ای کاش زودتر برگردم رو کرده بودن
و روی دیوارای کوچه
و من در تمام این مدت
توی خونه بودم
و چای روی میز بود
عصر بود
زن در کوچه بود
و زن در کوچه میگذشت
نان را خریده بودند
به انگور در حاشیه.

۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

جمبش روشنفکران قرتی ــ جرق
پسر باشه اسمشو میذارم بتامتازون
تو خونه بتاز صداش میکنم
بتاز دستتو از تو شرتت درآر
بتاز دودول دوستتو ول کن
آخی

۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

بنداز صندوق.

۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

بیاین ابتکار عملو به دست بگیرین
خیلی نرمه
من دیروز گرفتم دستم
خیلی خوشدس بود
آدم هوس میکنه باش کارای دیگه کنه حتا.
معیار انسان سالم را نشان من بدهید تا انگشتم را در او فورو بکنم.
یه بارم اون اولا میخاستم سر صوبتو با محسن وا میخاستم بکنم
آره دیگه محسن خودمون
بعد
انقد بو گند داد
دوباره سرشو بستیم

۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

برادر بیقراره
برادر شعله واره
برادر پشم سینه ش لاله زاره

۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

من یه میخ محکم دارم.
اما کجا بکوبونمش؟

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

مشاوره ی پزشگی

وختی که دوستانم با من دس به یکی میکنند بدجور دردم میگیرد و موقۀ نشستن مشگل پیدا میکنم. چه کنم؟

۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

وختی که لی-بیئونگ-چول در 41 سال پیش در باخچه ی خانه اش در روستای یوئی-شول-ووی در سئول، بکمک یک باتری یک ترب خانگی را به حرکت درآورد هیشکس فکر نمیکرد که این ابتکار وی جرقه ی تشگیل کمپانی سامسونگ باشد.

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

مشاوره ی پزشگی

با سلام. پسری مجرد و باخانواده هستم از استان مازندران. دوستانم گاهی حرف توی دهانم میگذارند و این سبب میشود که دهانم تاول بزند. چه کنم؟

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

من خیلی خفنم، ولی یه جوریه که معلوم نمیکنه.

۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

خرکیف شد نگارم
بنگر به نرگسانش

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

یه کافشن هس
چار سال و نیم پیش دادنش به خششویی
دیگه یادشون رفته برن بگیرنش
تو خششویی تو پلاستیک آویزون مونده ازون موقه.

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

محسن یه پسرخاله داره
تو گوگل کار میکنه
اسمش محمود قربانیه
دیشب تو اسکایپ باهاش حرف میزدیم
گف صداشو درنیارین ولی اصن ازین خبرا نیس
خودش تو جلسه بوده
گف از بالا گفتن گودرو نبندین
گف لری پیج انقد کفری بوده کارد میزدی خونش درنمیومده
بعدم درباره ی سرنوشت لیبی یه حرفای جالبی زد که حالا بعدن تعریف میکنم
بعد محسن ماشین ورداشت رفتیم میدون پالیزی آبشاتوت خوردیم

خیلی خیلی فوری (حتمن بخونین)

گوگل امروز گفته میخاد تا بیس و چار ساعت دیگه آی دی گودر دو هزار کاربر ایرانی رو غیرفعال کنه لطفن اگه میخاید این اتفاق نیفته این پست رو لایک بزنید و به اشتراک بگذارید.
سه روش منحصربه فرد برای بستن خالی.
دو روش متفاوت برای دست زدن به سیاه و سفید.
پنج روش بدیع و مهیج برای دوختن پاپوش.

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

سرمست شد نگارم
بنگر به دمبلانش

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

شش روش جالب و ابتکاری برای شاشیدن روی زمین سفت.

مشاوره ی پزشگی

پسری 24 ساله هستم از شهرستان مریوان تماس میگیرم. چن روز است هی توی ذوقم میخورد و متورم و دردناک شده. چه کنم؟

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

این وبلاگ به شهرداری منطقه 6 تهران بزرگ، سازمان جعماوری پسماندها واگذار شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر با حاج آقا مظاهری (داخلی 137) تماس حاصل نماعید.

خبر فوری

اشغال وال استریت به دست داشتن در بمبگزاری اخیر

۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

+ چرا چن وخت نبودی؟
- چون سگ داشت دمبالم میکرد.
+ چرا چن وخت نبودی؟
- ختم استیب جابز بودیم با بچه ها.
+ چرا چن وخت نبودی؟
- داشتم لطمه میخوردم.

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

- الو؟ مهندس خونه ست؟
+ خیر. قهوه خونه ست.
- گوشی رو میدین بهش؟
+ قهوه بیا تلفن با تو کار داره. از من خدافظ.
= سلام تلفن. قهوه صوبت میکنه.
- مهندس کی میاد؟
= مهندس کی میاد نیستن، گوشی رو بدم به مهندس کی نژاد؟
- نع.
(قطع میکنند.)
- الو؟ مهندس خونه ست؟
+ خیر. قهوه خونه ست.
- شماره ی مهندس خونه رو ندارین؟
+ خیر.

۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه

قبلنا ماه رمضون حرمت داشت
آدما انقد بی چشم و رو نبودن
انگار نه انگار داشتن تا دیروز روزه میگرفتن
نذاشتن دو سه روز بگذره اقلن
شوروع کردن دارن تو خیابون جلو چش همه چیزی میخورن

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

یه بار وختی بچه بودیم بردنمون بچریم.
مامان باباها فرش پهن کردن کنار آب
نشستن دبرنا بازی کردن
ماهام رفتیم چریدیم
یه دل سیر و پر.
من بودم و سه تا پسرخاله هام
انقد علف خوردم درد گرفت دلم
بابام مخصوصن خیلی راضی بود ازم
برگشتنی نشوندم جلو دس کشید سرم گف بارکللا بچه م چریده حسابی.

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

مرتضا حیدری شبها در تلویزیون اخبار میگوید و فکر میکند آدم جالبی است.

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

تا شدم اره به کون در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

بنگاه سخن پراکنی
ما چن تا دختر پسر ایرونی هستیم که قرار گذاشتیم فردا ساعت شیش عصر از کوره در بریم.

۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

میگن تبریز سقوط کرده. کسی اطلاعی داره؟

۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

از فردا میخام همه چیو تحت الشعاع قرار بدم.

۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

مودم ام یه قابلیتی داره
تازه کشف کردم
اگه دودستی محکم تکونش بدم
یهو شصد و پنش تا لایک به لایکای وبلاگم اضافه میشه
یا اگه فیسبوک باز باشه
یهو شونزه تا نوتیفیکیشن تازه میاد برام
دوروغ هم نمیگم.

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

امروز یه دوستم زنگ زد
گف حوصله ش سر رفته خیلی
ازش پرسیدم چرا خب نمیره خیابون گراز شکار کنه
وای مظفر چی میگی توی خیابون گراز پیدا نمیشه
دوستم در حالی که داشت تعجب میکرد گفت.
بعضی آدمها هیچ چیزی بیشتر از یک احمق در زندگیشون نبودن
العان دیگه همه میدونن سر چارراها گراز هست
فقد آدم باید باندازه ی کافی صبر داشته باشه
و البته یه وینچستر و چن تایی فشنگ

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

اطلاعیهِ شمارهِ سه

با توجه به نزدیک شدن ماه مبارک رمضان (ع) به استحضار کلیهِ همشهریان عزیز میرساند، این وبلاگ در روزهای ماه مبارک
بمدت دو ساعت فقط بعد از افطار دائر میباشد.

اجرکم عندالله
مدیریت وبلاگ به اتفاق

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

من قیافه م شبیه آدماییه که قراره تو زندگیشون یک کار خیلی بزرگ انجام بدن.
:)
من هر روز صب از بدن خودم تشکر میکنم

نظر من اینه که هر آدم تندرستی باید این کار رو بکنه تو زندگیش
یه نفس عمیقی میکشم و از بدن خودم تشکر میکنم
محسن هر روز به من میگه مظفر خیلی از تو ممنونم که هستی
و من هم بهش میگم محسن تو خیلی لعنتی هستی
و دو تایی میزنیم زیر خنده

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

مشاوره ی پزشکی

دختری هستم بیست و شیش ساله، تازگیها وختی توی یک جمعی چیزی نشسته ام یکهو کفرم درمی آید و همه به آن میخندند. چه کنم؟

۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

تو خیابون داشتم را میرفتم که گرما پدرمو درآورد
گفتم اوه پدر تو اینجا چیکا میکنی؟
گف درتو بذار کره بز
من و پدر با هم شوخی داریم.

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

در ننربازی ما بیخبران حیرانند.

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

از سازمان هواشناسی میخاهیم گزینه ی دیسلایک را به فیسبوک اضافه کند.

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

از فیسبوک میخاهیم باران ببارد.
اومدی اما دیدم دست تو چربه
گفتی اون روزها دیگه برنمیگرده

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

دخدر خردسالی که میتواند به کمک دهان صدای ابی دربیاورد + صوت
گلچینی از زیباترین جملات بزرگان در لحظه ی ارگاسم.
واکنش عجیب مرد شیلیائی به گائیده شدن دهانش در خیابان + تصویر
تصاویر کمتر دیده شده از لحظه ی بگا رفتن انسانها.

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

یک وختی هم آدم باید سرش را بگذارد روی شانهِ دوسپسرش بعد یواش عق بزند جوری که کمی از استفراغهای ترش بخزد لای یخه و پشم سینهِ طرف. بعد آدم سرش را آرام بالا بیاورد عشوه طور نیگا کند به چشای دوسپسر و با همان دهن تازه عق زده بگوید عق زدم. و دوباره سرش را بگذارد روی شانه.

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

حالا یه چیزی میخام بگم
شاید یه عده بدشون بیاد
ولی من شبا که میخابم لای انگشتای پام میخاره.

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

تا همین چن وخ پیش من یه همجنسباز کثیف بودم.
ولی العان مدتیه که هر روز حموم میرم.

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

تبارک الله از این جریانهای انحرافی که در سر ماست.

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

امروز اومدم قال قضیه مو بکنم
انقد درد گرفت
انقد درد گرفت
ینی اصن ترسیدم یهو
یک کمم خونی شد
حالا یه جایی ئم هس نمیشه به کسی گفت بیاد برام بککنه

شب فیلان است و قلندر بیسار.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

ته حلقم خشک شده بود
مث تنه ی درخت یا مث گونی آرد
به خانوم دکتره گفتم حلقم چرک کرده
چوب انداخ حلقمو نیگا کرد گف چیزیت نیس
گفتم اصن میفمی داری چی میگی تو؟ میگم حلقم چرک کرده
خام دکتر گفت سرما شاید خورده باشی ولی چرک نکرده
گفتم ببین. تو چی حالیته؟ دارم حلقم میگم چرک کرده.
حلقم لعنتی، حلق میدونی کجاس؟ حلقم چرک کرده. چرک کردی تو عمرت تو؟
خام دکتر گفت نه و مشغول نسغه نوشتن شد.
پا شدم سرشو کوبوندم به میز
حلقم چرک کرده پفیوز الدنگ. میفمی؟
سه بار کوبوندم
میفمی؟
شیشه شیکست
بدنم میلرزید و داد میزدم
خام دکتر روسریشو درست کرد ونوشت دیفن هیدرامین روزی سه قاشق
 با دست خونیش.
و گف که شوورش سه ساله مرده و پسرش دبیرستانیه
من سرمو گرفته بودم تو دستام و از لای تکون شونه هام میگفتم به فکر خودت نیستی به فکر ته حلق من باش لامصب
ویتامین ث روزی سه عدد
خم شدم آجری رو که پشت در بود پرت کردم طرفش و خورد به گردنش
خام دکتر گف یه دخترم داره که پارسال از هلند پذیرش گرفته
خونا میریخت رو نسغه
گفتم بیناموس ویتامین ث؟ اونم با سه ی سه دندونه؟ آره جاکش؟
خام دکتر اضافه کرد حالام خودش جور داره میکنه واسه تابستون هلند بره پیش دختره
گفتم آدولت کلت دکتر عبیدی واسه من ته حلق میشه سگصفت؟
تا دم در باهام اومد و گفت هلند تابستونا هوا خوبه و مایعات زیاد بخورم.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

امروز با خیام

بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟ عن
وز حاصل عمر چیست در دستم؟ عن
شمع طربم، ولی چو بنشستم: عن
من جام جم ام، ولی چو بشکستم: عن

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

امروز دو تا پسر دیدم تو خیابون داشتن سنگ همو به سینه میزدن.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

بهران بهمن شما را به دیدن ادامه ی این وبلاگ دعوت می نماید.
سفری ایمن و آسوده با روغن موتورهای بهران بهمن.
بهران بهمن.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

تا حالا هیچی اندازه ی گازهای نجیب منو کفری نکرده
یه مشت عن عوضی ته جدول اون مردک روس
کثافتای گه لاشی
بی ناموسای بی شرف
تف تو اون ذاتتون
سگتوله ها

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

حمل بر خودستائی نشه،
ولی من گرممه.
هذا من فضل ربی.

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

اونایی که آدرس وبلاگ مخفیمو دارن برن پست جدیدمو بخونن و کامنت بذارن.
خبرها حاکی از آن است.

۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

یکی هست
حالا اسم میخام نبرم
که داره میخونه اینجا رو
و حالم بطرز معناداری میخوره بهم ازش
و مجدانه لایک داره پای دونه دونه پستای من میذاره
نمیدونه اما اون که مال منه اینجا
من، همونی که میخاد جونده ی خرخره ش باشه
و نمیدونه که دارم انتقام نرم خودم رو من میگیرم باین ترتیب ازش
چه دام کثیفیست برای تو

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

آیا میدانید با همین کارتی که در دست دارید میتوانید بجای دریافت وجه نقد از این دسگاه درزهای لپتاپتان را تمیز کنید؟
مشترک ام تی ان ایرانسل مورد نظر شما دسگاه تلفن همراه خود را خاموش کرده است و دارد میدهد.

امروز با خیام

برخیزم و عزم باده ی خاص کنم
رنگ رخ خود به رنگ کالباص کنم

امروز با خیام

برخیزم و عزم باده ی ناب کنم
رنگ رخ خود به رنگ تیتاب کنم

be.ettefaagh@gmail.com

خیلیها از اقصانقاط به من ایمیل زدن از بنده خاستن که در صفحه ی وبلاگ شخصی خودم آدرس پست الکترونیکم رو بذارم
تا بتونن بطریقی با من در تماس باشن.

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

امروز با خیام

برخیزم و عزم ویسکی ناب کنم
رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

یکی از اختشاشای پارسال پیارسال بود
فک کنم آشورا بود
من بودم و اقدس بود
تو پارک لاله بود به نظام و به روسها فحش دادیم و موزاییک پرت کردیم
گاردیا هم درعوض اشکاور زدن و مام سیگار کشیدیم تو چش و حلق هم
بشر باید یه روز اونقد پیشرفت کنه که بجا اشکاور گاز شرماور اخترا کنه
وختی بزنی همه از خجالت بنفش و کبود بشن
تندتند فرار کنن تا بتونن برن یه جا خودشون رو قایم کنن
از خجالت و شرم
آدما رو میبینی که درحالی که داره گریه شون میگیره
میرن تو خونه ها و زیرپتو قایم میشن
یا تو پسکوچه و زیر نیمکت با سرفکندگی کز میکنن
مردای میانسال و شیکمدار رو میبینی
که درحالی که کتشون رو کشیدن روسرشون تا کسی نبیندشون
دارن تندتند تو خیابون میدون.
خولاصه.
اشکاور و جیغ و پینتبال زدن و من دست اقدسو کشیدم تو شونزده آذر
چش آدما و سطل آشغالا میسوخت
بدلایل متضاد و مکمل
بعد پیچیدیم تو یه پسکوچه
بعد یهو در یه خونه قدیمی سه طبقه وا شد و ما پریدیم تو خونه
بعد پشت به در تکیه دادیم و نفس نفس زدیم
مث فیلما
چشامون که به تاریکی عادت کرد دیدیم هیشکی نیست
یه راپله بود که پایین میرفت
یادم رفت کلن توی این پست چی میخاستم بگم.
حالا.
از پله ها رفتیم پایین رسیدیم به یه راهروی دراز و تنگ
اینور اونورش چنتا در بود
درا بسته بود
درا قفل بود
آشورا بود
من بودم و اقدس بود
"نکنه اطلاعات مطلاعاتی چیزی باشه اینجا؟"
اقدس پرسید.
دستشو به آهستگی کشیدم و به‌آرامی جلو رفتیم
درها قفل بودند
انتهای راهرو پیچ میخورد به جایی که نمیدیدیم
ای خدا این پستو چه جوری جمعش کنم؟
صدای ضربان قلبمون رو از توی دهانهایمان میشنیدیم
حتا من مزه ی بیضه هام رو هم توی دهنم حس میکردم
راهرو رو پیچیدیم
خیلی تاریک بود
راهرو وهمناک بود
آشورا بود
دستهای اقدس سرد بود
از ترس و از بخودشاشیدگی.
اقدس یادته؟
از انتهای ناپیدای راهرو خش خشی شنیدیم
در صمیمیت سیال فضا
نفسم تو سینه حبس شده بود
"کسی اونجاست؟"
من با صدایی لرزان پرسیدم.
نجوایی ناله مانند شنیده شد
اقدس بر این عقیده بود که شاید یکی باشه که گاردی ماردیا زدنش
و به کمک احتیاج داره
خب دیگه العان میدونم باید این پست رو چجوری تموم کنم.
اما من ریسک نکردم
یه حسی توی من میگفت یک چیزی راجه به این راهرو غلطه
یه موجودی داشت کمکم جلو میومد توی تاریکی
و جلوتر و جلوتر
تونستم سر کجشده و دست درازشده ش رو تشخیص بدم
"Jesus!"
من و اقدس با هم فریاد زدیم.
با تمام وجود.
یک زامبی بود
یک زامبی واقعی
که هیکل مهیبی داشت و بوی گند سگ مرده میداد و چیزی از دهنش ترشح میشد
اوه نه! اوه نه!
با تمام توان پا بفرار گذاشتیم
تمام راهرو رو دویدیم و از پله ها دوتا یکی بالا رفتیم
درو وا کردیم پریدیم تو کوچه و باز هم دویدیم
وارد شونزده آذر شدیم
هیشوخت از دیدن گاردیا و بسیجیا این همه خوشال نشده بودم.

مظفر
بیس و شیش فروردین ماه هزار و سیصد و نود.

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

+ شما روشنفکری؟
- بله.
+ از سمت پدر یا مادر؟
+ شما روشنفکری؟
- هه!
+ میخندی؟
+ تو روشنفکری؟
- بعله.
+ ینی هیچ حسی به دخترا نداری؟
+ تو روشنفکری؟
- نه من احمق بتمام معنام. روشنفکر ساعت دو میاد. شما؟
+ من بیریخت ام. خودم بش زنگ میزنم.
+ تو روشنفکری؟


- نه روشنفکر رفته بیرون.

+ شوما باش نسبتی دارین؟

- باباشم.

+ میشه وختی اومد بگین به من زنگ بزنه؟

- باشه. چیکارش داری؟

+ میخام بکنمش.

- ولی چن وخته که نمیده دیگه.

+ ئه چرا خو؟

- میخاد درسشو ادامه بده.

+ :(
+ شما روشنفکری؟


- آره.

+ شعر هم میگی؟

+ شما روشنفکری؟


- بله.

+ صمد روشنفکر؟

- خیر من مظفرشونم. صمد پسرعموی بابام میشه.

+ تو روشنفکری؟


- آره.

+ میخای بکنمت؟

- آره.

+ شما روشنفکری؟
- آره.
+ با روشنفکرای سمت ملایر نسبتی دارین؟
+ تو روشنفکری؟


- بودم. قبلن.

+ په چی شد؟

- دوس پسرم با این چیزا معافق نیس آخه.

+ تو روشنفکری؟


- آره.

+ درآر ببینم اگه راس میگی.

من کجام روشنفکره؟

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

مشاوره پزشکی

سلام آقای دکتر من پسری بیس و دو ساله میباشم که البته همه میگویند بهم کمتر میخورد و پوست روشنی دارم. من عکس شما را توی این سایتتان دیدم میخاستم بپرسم آمپول هم خودتان میزنید؟
سانی جون هستم از قلهک

فقد همین امروز مهلت دارید.

بسمه تاعالی
به استحضار ملت غیور و همیشه در صحنه میرساند، بحول و قوه ی الاهی، اینجانب مظفر، علارغم کوهولت سن و کسالت، در این مسابقه ای که عزیزانمان در دستگاه دوئیچه وله ترتیب آن را دیده اند، بای نحو کان حوضور بهم میرسانم، و به وبلاگ در قند قزل آلا، متعلق به جناب مستطاب سرکار آقای کسرا فروهی، میدهم، البته رای ام را.

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

مشاوره ی پزشگی

پسر جوانی هستم ساکن خراسان و شاشم بتازگی کف کرده است. وختی که من عاشق میشم دنیا برام رنگ دیگه ست. میخاستم بپرسم آیا نیازی هست که به چشمپزشگ مراجعه کنم یا خیر.

۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

چن روز پیش محسن گف برم پیشش کسی خونشون نیس
گف بشین رو صندلی
بعد قشقرق را انداخت.
این چیه؟
من پرسیدم.
گف قشقرقه
قشقرق به این خوشگلی ندیده بودم تاحالا
قشقرقه مث ساعت کار میکرد
حتا میشه گف قشقرق سکسی ای بود
یه کم به قشقرقش نیگا کردم
بعد برگشتم خونه.

چراغ های رابطه: تاریک اند.

ویژگی های پرمیوم: خاموش است.

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

معرفی میکنم

شهره آفاق هستم بیس و نه ساله از مشهد.

۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

مظفر تقدیم میکند.

۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

ما روشنفکرا آبمون زود میاد.

۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

هوس کردم به یه چیزی دامن بزنم.

۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

بابا اینا دوتا داداشن یه خاهر
جاهادکبر
جاهادصغر
جاهادختصادی

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

مژده به همشهریان گرامی (اطلاعیهِ شماره 2)

این وبلاگ در ایام یکم و دوم فروردین بطور شبانه روزی دائر میباشد.

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

پرنده ها به تماشای بادها رفتند
من به بابام رفتم
شکوفه ها به تماشای آبهای سپید
و شماره ی صد و سی و هفت به باججه ی چار.

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

همه ی لباسا نصف قیمت
زنونه مردونه بچگونه نصف قیمت
شیش تومن مغازه بخر سه تومن
همه ی لباسای روی زمین نصف قیمت

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

امروز خونه تکونی اومدم بکنم
یه ایمیل کهنه هس گوشه اتاقم
گفتم بیام تمیزش کنم
درشو بسختی وا کردم
توش بو شرت نشسته میداد
شرت نمیتونه بشینه. بنابرین منظورم شسته نشده بود نه هر چیز دیگه.
اتاق محسن بو پیکان میده
یه گنجه هم داره تو اتاقش سرتو بکنی توش ازش صدا یخچال میاد
پوست خودشم مذه چوب میده.
میگفتم.
نیگا کردم دیدم ایمیله خالیه
فقد یه دونه عکس آدانس خرسی بود توش
یکی از لوله هاشم خراب شده بود
حالا شنیدم یه پیریه هس تو زیرزمین یه پاساج یه مغازه داره یه گوشه
چارتا ایمیل دست دوم که بهش بدی
بهت یه دونه دعوتنامه ی بالاترین میده مجانی
فکری ئم آیا چیکار کنم حالا.

۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

بزودی با یک پست در رابطه با خانه تکانی به روز خاهم بود.

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

قبله
اون دو تا بست چشات بنو خابب بیکنه
ذره ذره اون نگات داره آبب بیکنه
داره بیبیره دلب واسه بخبل نگات
هبه رنگی رو شناختب بن با اون رنگ چشات
بث یک روعیای خشک پا گرفتی تو شباب
از یه دنیای دیگه قصه ها گفتی براب
هنوز از هرب تنت داره بیـــــــــسوزه تنب
از تو سبزوار شده خاک خشک بدنب
دستای عاشق تو بنو از نو تازه ساخت
دل ناباور بن جز تو عشقی نشه ناخت

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

ای یار ای یگانه ترین یار مرا غار مرا عشق جگرخار مرا تو بی سببی نیستی تو کجایی که ببینی میشکنم بی تو و نیستی به سراغم اگر میایید نرم و آهسته بیایید مبادا گفته باشی دوستت دارم از زلف سیاهش گله چندان که نپرس از شب و روزم تو خابم تو چه خابی به مستی ست در کیش مهر مهرویان طریقی برنمیگیرد زهردر میدهم پندش و لیکن چه چاره با بخت گمراه من چه خاهد کرد با بهاری که میرسد از راه اومدم دلت خاست اومدم نبودی گرفتار اومدم نبودی که نبودی پس از تو بهارم تو رو کم داشت.
یاد من باشد
سبزه ای را بکنم خاهم مرد
خاهم انداخت به آب
دور خاهم شد از این در وطن خیش غریب
ای سراپایت سبز
دستانت را بذار تو دستم
من عاشق تو هستم
من عاشق تو هستم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

یه ضربل مثل هس
میگه که حرف حرف میاره، باد برف.
یه ضربل مثل دیگه ئم هس
که هیچی نمیگه.
ساکته کلن.
نیشسته یه گوشه
واس خودش
تو لاک خودش
داره خورد خورد با پرز قالی بازی میکنه.
یه بوی عجیبی هم ازش متصاعد میشه.

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

مشاوره ی پزشکی

با سلام. دلم مثل یه جعبه ست. جعبه ی پر جواهر. چه کنم؟

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

آدما دو دسته ن
عن ها و عن ها.

۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

دستگا موقتا قادر به اراعه ی سرویس نمیباشد.
بیلاخ.
دستگا قادر به اراعه ی فیش نمیباشد.
روم سیا
دستگا در حال شمارش وجه میباشد.
لطفن یه کم صب کنین.
بوث بوث
دستگا درحال اجرای درخاست شوماست.
لطفن چن لحظه صب کنین.
ماچ

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

بر خلاف تصور خودم آدم ساده لوحی هستم.

مشاوره ی پزشکی

من از یکی از استان های جونوبی تماس میگیرم و یک شخص محترم هستم. مدتیست که دست و پایم تنگ شده. چه کنم؟

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

مغز خر خوردم.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

درون خسته ی یک میخ.

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خوروش
فانوسکای خاموش

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

خوصومت شخصی پیدا کردم.
تو جیب یکی از شروال جینای کهنه م بود.
مچاله شده.

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

"هر توقعی یه اسب داره که از سقف آویزونه"

کسایی که جمله ی بالا براشون آشناس فردا شب ساعت هشت و ده دیقه همون جای همیشگی باشن.
دم در بگین با آقای سایلان کار دارم.
موبایلاتونم سایلنت کنین قبلش که مث دفه ی قبل گند نزنین.
برنامه راس هشت و نیم شورو میشه.
کِش یادتون نره.
نون و پنیر کودومه؟
بازی دیگه تمومه
نون و پنیر و شبدر
چی فک کردی مظفر؟
نون و پنیرو خوردیم
تا صب بالا آوردیم
نون و پنیر؟ چه کسشر
ابوسعید ابول خیر
نون و پنیر باباته.
مرتیکه ی حمال.
نون و پنیر چه نادونی
میخاستی ما رو بکنی
نون و پنیر و کانگورو
وبلاگتو ببند برو
نون و پنیر تو کوچه
بابام غزلفوروشه
نون و پنیر تو کافه
شرتت زیر لحافه

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

همه ی آفلاینام پرید.
لطفن اگه کسی آف گذاشته دوباره بذاره.

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

اینو بخورید.

ببینید دوستان. این وبلاگ سه تا فید خوشمزه داره که قصد دارم امروز اونها رو به شما معرفی کنم.
اولیش اینه:
http://bettefaagh.blogspot.com/feeds/posts/default
این فید با هر سلیقه ای جوره و به مذاق همه خوش میاد. در هر وعده ی غذایی هم میشه اون رو تناول کرد. اکثرن به این فید علاقه دارند و خودم هم همین رو پیشنهاد می کنم. بسیار لذیذ و کاملا سالمه و خیلی سریع و راحت آماه میشه، حتا توی آپارتمان و با کمترین امکانات. یه بار بخوریش مشتری میشی.
دومی اینه:
http://feeds.feedburner.com/bettefagh
همون طور که خودتون هم میبینین این یکی همچی باکلاس و خارجی طوره، واسه همین آدم های مشگلپسند اون رو میخورن و طبعا مث غذاهای دریایی، خیلیها اشمئزاز دارن نسبت به خوردن این فید. البته که ظاهر گولزننده و بسیار لذیذی داره و میشه ازش برای مجلات آشپزی عسک گرفت حتا. یکی دو مورد دیده شده که با خوردن این فید رودل کردن. دیگه تصمیم با خودتون.
سومی اینه:
http://bettefaagh.blogspot.com/feeds/posts/default?alt=rss
این فید رو عده ی خیلی کمی میخورنش. معمولن کسایی که میخان متفاوط باشن و چاییشون رو هم با خرمای خشک میخورن. یا کسانی که از رستورانهای شیک یا جاهای پرطرفدار فراری ان. مثلن سگپز. بهرحال همچو آدمهایی هم هستن دور و برمون اگر چشامون رو واکنیم و ما حق نداریم اونها رو ندیده بگیریم یا این که اجازه ندیم که حق ابراز عقیده یا ابراز سلیقه داشته باشن یا نخان که متفاوط باشن مخصوصن این که انسون باس به تفاوطها احتروم بذاره و این العان یک اصلیه که دیگه تقریبن همه دیگه العان قبولش دارن و این که تو دربیای به من بگی من نباس فلان کار رو بکنم مثل اینه که یه نجادپرست کثیف باشی.
نون و پنیر و تنوین
یه چیز بگم بخندین

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

نون و پنیر و دارچین
برین بدین سبک شین
نون و پنیر و شلغم
جمبش مصر تو حلقم
نون و پنیر شعارشون
تربچه افتخارشون

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

نون و پنیر و تردید
یه پیک عرق، یه نخ وید
نون و پنیر و هورمون
قورتش ندی ها! تف کن
نون و پنیر و زنگوله
گربه ی من چه خنگوله
نون و پنیر و چارچوب
یه کار بد با گوشکوب
نون و پنیر و مداد.
نون و پنیر و عطسه
اینا همش یه حدسه
نون و پنیر و کیتکت
خواص بی بصیرت
نون و پنیر و کاهو
یه بچه ی دماغو
نون و پنیر تازه
این آقاهه چه نازه
نون و پنیر و آنزیم
دخترتونو بردیم
نون و پنیر و زیتون
دکتر بازی رو ایوون
نون و پنیر و سرکه
اییییییی
نون و پنیر و سرکه آخه؟
دیدی کسی بخوره اصن؟
نون و پنیر پیتزا
دوست دارم دیویست تا
نون و پنیر و کشمش
یه مرد طاس رو نفتکش
نون و پنیر و آبشار
عاشق شدن رو فانفار
نون و پنیر و ودکا
یادش بخیر کافه کا
نون و پنیر و ساختار
یه چیز نرم و جادار
نون و پنیر و ابهام
یه بچه فیل بدنام
نون و پنیر و کافشن
یه رختخاب پر از شن
نون و پنیر و تلخون
داد کشیدن تو قندون
نون و پنیر و شادنوش
فانوسکای خاموش
نون و پنیر و ریحون
یواشکی تو میدون
نون و پنیر و گردو
قصه ی شهر جادو

نون و پنیر و سبزی
تو بیش از این می ارزی

نون و پنیر و خامه
امشب محسن باهامه

نون و پنیر و خنجر
به من میگن مظفر
نون و پنیر و هق هق
سفره ی سرد عاشق

نون و پنیر و فندق
رخت عزا تو صندق

نون بیات و حلوا
سوخته حریر دریا

نون و پنیر و فلفل
یه مرد چاق خوشگل

نون و پنیر و بادوم
یه قصه ی ناتموم

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

- چرا چن وخته خبری ازت نیس؟
+ سرده هوا خب.
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به خاب رفتم و چندی دمر شدم

*.: اشتراک در فید به اتفاق :.*
یه قطار هس
از مشهد میرفته تهران
دو سال و چار ماهه تاخیر داره
نزدیکای شاهرود گیر کرده.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

بهترين توشه ي آخرت تقوا و ترس از خداست.

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

مژده به همشهریان گرامی

در این وبلاگ میتوانید از تمامی کارتهای متصل به شتاب استفاده نمائید.

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

کافشن خریدم.
احساس آدمی رو دارم که کافشن خریده.
برای خاندن ادامه ی مطلب آنجا را کیلیک کنید.
در عهد پادشاه مادر به خطا
حافظ قرابه کش شد به خدا

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

مشاوره ی پزشکی

با سلام. چن وخت است نمی توانم با دهنم صدای گوسفند دربیاورم. چه کنم؟

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

ابی. بله، ابی.

ای تولد دوباره فصل آغاز من و توست
ای رها از رخوت تن وخت پر کشیدن توست

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

یعنی میشه منم آدم شم؟
- چرا چن وخته خبری ازت نیس؟
+ یارانه ها رو ورداشتن.

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

مشاوره ی پزشکی

دختری هستم اهل استان البرز. چشمم آب نمی خورد. چه کنم؟

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

در شرابط اضطراری، دستگیره ی وبلاگ را نود درجه در جهت عقربه های ساعت بچرخانید و سپس آن را به داخل فشار دهید. استفاده ی بی مورد پیگرد قانونی دارد.

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

سال نو میلادی را به همه ی هموطنان مسیحی زبان تبریک عرض می نمائم.

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

این هفته به هر کی زنگ زدم یا سرما خورده بود یا لپتاپ خریده بود.

۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

ولی همه چی که سکس نیست.

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

آیا تا به حال کاشف به عمل آورده اید؟

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

امشب به نکته ی عجیبی پی بردم.

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

وختی بزرگ شم
نیویسنده شم
یه کتاب مینویسم
درباره ی کاری که چای خوردن بعد از دو ساعت خابیدن بعد از ناهار مفصل با بدن آدم میکنه
اسمشم میذارم درباره ی کاری که چای خوردن بعد از دو ساعت خابیدن بعد از ناهار مفصل با بدن آدم میکنه.

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

آیا می‌دانید با همین کارتی که در دست دارید می‌توانید فیلان؟
موهاتو طلایی کردی
چه دلربایی کردی
خوب شد شب سیاه رو
صبح طلایی کردی

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

بیا نافم را لیس بزن

به دبنهامز قسم
و به اعتصاب غذای خشک
و به کممصرفترین لامپهای جهان
من در مرز فاجعه و انکار قدم میزدم.
به دبنهامز قسم
شماره ی صد و سی و هفت
هیچگاه به باجه ی پنج مراجعه نخاهد کرد
هیچگاه به باجه ی هفت مراجعه نخاهد کرد
هیچگاه به باجه ی یک مراجعه نخاهد کرد
هیچگاه به باجه ی سه مراجعه نخاهد کرد
هیچگاه به باجه ی ده مراجعه نخاهد کرد.
به دبنهامز قسم
آه به دبنهامز قسم

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

بهای هر بشکه نفت خام برنت دریای شمال.

یکی از دوستام هست
تو کار موسیقیه
سنتی کاره
شجریانو حتا از نزدیک دیده
وبلاگمو دیده خوشش اومده
حالا میخاد از رو وبلاگم یه قطعه ی اروتیک درست کنه
برای سازهای زهی
تو مایه ی بیات کرد.
اینو میگن جنگ بدون اعلان
جنگی که هیچ قائده یی نداره
اینو میگن جدال نابرابر
جدالی که فاعده یی نداره

۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

ویتگنشتاین اسم یه نوع سبزیجاته.
شبیه کلم.

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

مشاوره ی پزشکی

دختری هستم سی و هفت ساله، تحصیلات عالیه دارم. زیاد زر میزنم. چه کنم؟

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

خودشیفتگی

هرگونه کپیبرداری، نقل قول، ارجاع، تقلید، تهیه ی جزوه، فیلم، کتاب و غیره از این وبلاگ کاملا آزاد است و نیازی هم به اجازه ی نویسنده نیست و اصن خیلی هم خوشال میشم من.

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

محسن جان اگر اینجا رو میخونی یه میس بنداز بت بزنگم.
گوشیت آنتن نمیده عزیزم.
بووس.
جناب آقای مهدی عسکری
ضایعه ی شهادت ناجوانمردانه ی آقای امام حسین را به شما و خوانواده ی محترمتان تسلیت عرض نموده، این جنایت وحشیانه را محکوم مینمائیم.

مظفر - محسن - اقدس - فاتح - سحر - احسان - وحید

مشاوره ی پزشکی

مردی هستم بیست ساله، از استان فارس تماس میگیرم. مدتیست آن روی سگم بالا نمی آید و این قضیه نگرانم کرده. چه کنم؟
حتا سعی کردم با انگشت این کار را بکنم ولی نشد.

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

اين منم كه اسلام را زنده نگه داشته ام.

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

بگین لجن
نه اینجوری نه
خیلی با غیظ و نفرت و کینه شتری و عمق ووجودی
با تعکید بخوصوصی روی لام.
خب؟
دوست دارم شخصیت یکیو به لجن بکشم.
دور جهون میگردم
شنگول شنگول میگردم
واسه ی مرغ و خوروسام
پی یه چوپون میگردم
چوپون دم درازو
نه قرقرو نه نازو

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

ویرایشهای متضاد


همزمان بیش از یکبار می توانید منبع را ویرایش کنید. این ممکن است بدلیل دوبار کلیک کردن روی یک لینک یا دکمه باشد یا ممکن است شخص دیگری نیز در حال ویرایش این وبلاگ یا پست است.
لطفاً دکمه بازگشت روی مرورگر خود را بزنید و دوباره سعی کنید.درصورتیکه مشکل برطرف نشد، با گروه راهنمای Blogger تماس بگیرید. برای مشکل ایجاد شده پوزش می طلبیم.

واللا بقرعان.
بد میگم بگین بد میگی.
خانوم وسط خیابون که نمیتونم نیگه دارم.
لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون.
میشه از همین در پیاده شم؟

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

مخاطب خاص دارم.

۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

آقای دکتر، دارم بامبول درمی آورم. چه کنم؟
جوانی هستم بیست و چار ساله. هر گاه نکته ای را با کسی در میان میگذارم دردش میگیرد و اذیت میشود. چه کنم؟
حالا قسمت شه يبار دسجعمي بريم خونه ي محسن.

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

مردم وبلاگ دارن مائم وبلاگ داریم.
شما یه هزار تومن دیگه بذاری روش درست میشه.

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی زنانه پوش

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

ادامه ی وبلاگ تا دقایقی دیگر.

مشاوره ی پزشکی

عادت زشتی دارم. چه کنم؟

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

سیبیل بابام میچرخه.
یه دوستی ما داشتیم
هر جا هست خدا پشت و پناش
یه حرف خوبی میزد همیشه.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

وی در گفت گو با خبرنگار ما افزود.
وی اضافه کرد.
پارک وی.
وی یادآور شد.
وی گفت.
وی در همین رابطه می افزاید.
وی سپس خاطرنشان کرد.
وی در ادامه می افزاید.
وی سپس افزود.
وی همچنین می افزاید.
منقول است که حضرت لقمان فرمود که در بیت الخلاها نوشتند که بسیار نشستن در بیت الخلا باعث بواسیر مى شود. در احادیث بسیار وارد شده است که بیشتر عذاب قبر از سهل شمردن بول و از کج خلقى است و در آب بول کردن مکروه است ، در آب ایستاده بول کرده بدتر است.


منبع: پورتال شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ
وی در ادامه افزود.

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

..حالا برمیگردند العان به من میگویند این وبلاگت اینها که مینویسی فیلان است و اینها. من حالا نمیخاهم خیلی آنطورها که فک کنید وارد جزئیات و اینها بشوم، ولی میخاهم بگویم این حرفی که شما العان دارید میزنید یک حرف خنده دار مزحک چرتی است اینها که حتا یک بچه ای چیزی هم اگر العان اینجاها باشد یک همچو چیزی بشنود خنده اش میگیرد خب و شاشش میریزد تو شرتش. من اون چیزی که میخاهم بپرسم العان از شما این است که حالا دیگر همه ی مشگلات و اینهای جمبش حل شده و همین یکی مانده؟ آن از لبه ی سککوتان که هی آنطور ازش فاصله نگرفتید و این شد و این هم از این که اینطور و اینها. حالا من هی بیایم العان بگویم میخاهم بکنمتان هی شما سوت هوایی بزنید.
+ آتیش داری؟
[یونس به پینوکیو آنگاه که نهنگ قورتشون داد]
= آتیش داری؟
+ بله، ولی سیگار برای سلامتیت ضلر داره.
= واقعنی؟
+ آره آره سیگار خیلی بده و حتا برای آدم ضلر داره.
= ینی چی میشه مثلن؟
+ ششهات به گا میره و دندونات کرم میذاره و مشگلات تخمی در پوستت ایجاد میشه و سکته ی قلبی میگیری و در قوه ی باهت اختلال های فاحش بوجود میاد و افسردگیهای هولناک به تو روی میاره و دهنت بخاطر پاک شدن حافضه ی کوتاهمدت بطرزی غریب سرویس میشه و در اشتماع طرد میشی و هی غثیانهای کیری سبز و بنفش میکنی و لقوه بهت عارض میشه و ضلر داره.
= این خیلی بده و من دیگه سیگار نمیکشم.
+ آفرین و بیا به جاش خونمون بهت شوکولات بدم.
= باشه.