۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

یه بار وختی بچه بودیم بردنمون بچریم.
مامان باباها فرش پهن کردن کنار آب
نشستن دبرنا بازی کردن
ماهام رفتیم چریدیم
یه دل سیر و پر.
من بودم و سه تا پسرخاله هام
انقد علف خوردم درد گرفت دلم
بابام مخصوصن خیلی راضی بود ازم
برگشتنی نشوندم جلو دس کشید سرم گف بارکللا بچه م چریده حسابی.

۱ نظر:

انتشار اگاهی گفت...

اكثر فرقه هاي مذهبي در جهان [همۀ فرقه هاي مذهبي از ديدگاه برخي از كارشناسان اديان] مي گويند ما برحقيم و ما عين همان دين اصلي هستيم. ما اصل و حقيقي هستيم [بقيه در انحرافند] و دليل حقيقي بودنمان هم اين است كه بنيانگذار ما داراي نزديكترين ارتباط با بنيانگذار دين اوليه است. فرقه هاي يهودي و مسيحي و اسلامي كم و بيش داراي همين ادعا هستند. اما جمعيت ال ياسين نه فقط ديگران را رد نمي كرد بلكه به عكس اين اتهام، متهم بود. متهم به كثرت گرايي و تنوع خواهي انديشه اي. جمعيت ال ياسين را طرفدار پلوراليزم و ليبراليزم و اشاعه دهندۀ فرهنگ تساهل و تسامح معرفي كرده بودند. اين جمعيت مي گفت كه همۀ مكتبها و تفكرات مختلف داراي حق حيات بوده و برخوردار از حقانيت نسبي هستند، و آنها به اين مي گفتند تكثرگرايي و تبليغ پلوراليزم!
http://www.abarensan.blogsky.com