۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

شاملوه

بین موندن و رفتن یه چی گفتیم
که خیلی تابلو فازشو نگرفتن.
مجال ما کلا همینقد فوری فوتی بودش و، حیف
که همونیم که بود صرف گفتن این شد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پرده‌ی کنایت رفت.
مجال ما همه این تنگ‌مایه بود و، دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت...

خیلی خیلی با مطالبت حال میکنم